شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

 
سلام آسمانی سلام یاس رازقی
کنار پنجره ای که همیشه روی آسمون آبی بازه نشستی نم نم بارون و عطر رازقی هم از نزدیک  به مشامت که میرسه تازه می فهمی کجای زندگی هستی !!!
بوی خدا از کدوم طرف میاد ؟ عطر یاس رازقی رو دنبال کن !! بوی مردونگی میده !! اونم توی دنیایی  که کم کم آدماش داره یادشون میره خونه مهربونی کجاست!!
نمیدونم چه جوریه که ما آدما همیشه دوست داریم بدونیم کجای زندگی دیگرونیم !
 هنوز خودمونم نشناختیم و آدم نشده دنبال آدم کردن آدمک ها هستیم !!
 از جمادی مردم و نامی شدم       مردم از نامی و ....
شده یه شب که ماه بالاست مهتابی و آبی پنجره دلتو باز کنی بذاری یه کم از نورش دلتو  روشن کنه؟ چقدر بخشندست مهربونو زلال !
 راستی یادم نبود که از این برجک های بلند دیگه ماه هم پیدا نیست چه برسه به احساس !!!
 غروب خورشیدم خیلی واسه اونایی که هنوز خودشونو گم نکردن زیباست !
 به غروب که نگاه میکنی هیچ فکر کردی که غروب زشتی های خودمون کی می خواد برسه ؟
عجب صبری خدا داره !!
در جوانی کن نثار دوست جان .
دلتون دریا و یا علی

نظرات 2 + ارسال نظر
فرشته دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:20

سلام
فریاد شهاب اسمان سکوت است.
شاد باشی
یا حق=;

فرشته چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:46

دلم تنگ شده:(
کجا بگم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد