هو
از سفر آخر بر می گشت. دلش بد جوری شکسته بود. خودش رو تو سکوت پرهیاهوی فضای اطرافش گم کرد .
صداش رو تو دلش خفه کرد . وقتی بغض سنگین تو سینش شکست آروم آروم گریه کرد .....
دستش رو گرفت جلو صورنش که فقط خدا اشک هاشو ببینه .... پسرک خیلی دلش از آدما پر بود ..... از خودش بیشتر ....
خیلی خسته بود اما به غیر از اشک های پنهون هیچی به چشم هاش نمی اومد ....
چشم هاش سرخ شده بود .تا حالا این جوری اشک نریخته بود ..... یه جورایی به جز دلش کمرش هم شکست .....
ضبط صوت هم یه آهنگی پخش میکرد .... . خدا مهربونه یار بی کسونه خودش خوب میدونه ....
هنوز صداهای اون شب تو گوششه ..... شب عجیبی بود !
اونقدر اشک هاشو لا به لای دستمال های سفید قایم کرد که یه جاهایی دستمال ها هم براش اشک ریختن ....
دلشون سوخت .... گفتند کجای عالم یه جوون اینجوری اشک میریزه ؟
بابا این دیگه خیلی بد بخته !
پسرک آتیش شده بود . دیگه یادش موند که اگه یه روزی مهربونی از سر کوچه دلش پیچید که بیاد سراغش .....
اون از آخر کوچه بپیچه و داد بزنه ....آی مهربونی دیگه سراغ من نیا !
قربون صفات برم ..... من دلشو ندارم .... من یکی آدمش نیستم .... بی خیال ما شو ....
من اصلا آدم نیستم .....میدونی چرا ؟
چون دیگه وقتی هرجا بویی از دوست داشتن میشنید ..... بد جوری دلش می لرزید ....
از خداش خواسته بود که آخدا دلم رو یه بار لرزوندی که بهم بفهمونی این سه حرفی که عالمی رو حیرون خودش کرده چیه ؟
این عشق چیه ؟ والا نفهمیدیم ..... دیگه نلرزون که این دفعه اگه بیاد سراغم میترسم که به غیر از دلم قدمام رو هم بلرزونه .....
دیگه تو رو هم که خدای منی ..... همه چیز منی یادم بره ! ما رو قلم بگیر .... ما جیگر شیرنداریم که بخوایم بریم سفر عشق .....
ما رو دریاب !
پسرک دلش درد نمیکرد ..... درد دلش زیاد بود که زد به دریا ......
اشک هاشو که ریخت کم کم آروم شد ..... خیلی آروم ..... یه جورایی خفه شد ......
توی بغض صداش هزار بار مرد و زنده شد ...... دیگه نمی خواست چیزی بگه !
از همون شب کفش های سفر رو بوسید و آویزون کرد چلوی آینه تا همیشه یادش بمونه که .......
دیگه تنهای تنها بود ..... اون مونده بود و دلش و یه ماه که همیشه بالا سرش داره و خدایی که خیلی ماهه ......... خیلی .....
از اون شب دیگه چشم هاشو به روی دلش بست .....
اما میدونی پسرک هنوز عاشق ...... عاشق ...... عاشقه ....
دلتون دریا
جالب بود موفق باشی
سلام دوست عزیزم:
داستان خیلی خیلی قشنگ و گیرایی بود!
از خودندش واقعا لذت بردم!
شاد باشی و همیشه عاشق...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
سلام...
بخاطر مهربونیت ممنونم
ئأآ« Nوئة ]وإ«. ««»و» کّ إآ NآN» »کV ]وN «»و ؤآN کVNی. إآژ ّ« إّ NیN»« إیآ
سلام عزیزم
پیش ما هم بیا
زیبا می نویسی
تبادل لینک چه طوره؟
خبرم کن
یا حق
سلام سفر کرده
و ب زیبایی دارید و زیبا احساساتتون رو بیان می کنید
موفق باشید
سلام دوست من....
قدم رنجه کرده....
ای دل نگفتمت که حذر کن ز راه عاشقی
رفتی بسوز که این همه آتش سزای توست
و اما عشق....
من هم نمی دانم...
.............
راستی ساکن قزوین هستی؟
پاینده باشی...
یا حق.
...
.........
....
.............
......
..
.
سلام....امدم ..مرا نیز در کنار تنهاییت بین....
سلام دوست عزیز .خسته نباشی وب لاگ پر محتوائی داری !!
راستی دوست عزیز اون موقعی که شما بهم سر زدی تازه در دست ساخت وبلاگ بودم حالا بهتره یه سر بزنی و بهم اشکالهاشو بگی .ممنون میشم ضمنا ما رو هم دریاب به دوستهاتم بگو بهم سر بزنند خوشحال میشم
یاعلی مدد
انشالله از آهنگی که تو ب گذاشتم خوشتون بیاد
سلام
یک کم نا امید کننده بود اما زیبا نوشتین...
ممنون از اینکه به مترسک سر زدین و ممنون که لینک منو گذاشتین
لینک شما هم در اولین فرصت برقرار میشه
باز هم به مترسک سر بزن
موفق باشی
سلام
وبلاگ بسیار پرباری دارید . استفاده کردم . قطعا دوباره خواهم آمد .سبز باشی
خیلی این مطلب قشنگ بود...
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی زیاد
با تبادل لینک موافقی؟
خبرم کن....
موفق باشی
سلام
ممنون بهم سرزدی
خیلی زیبا و با مفهوم بود
موید باشی
سلام ممنون که سر زدی. راستی از کجا فهمیدی هم استانی هستیم.؟
یه مرغه به دوست مرغش میرسه :
مرغ اولی میگه نوک{منقار}داری .اون یکی میگه چند دهم میخوای ؟
سلام دوست عزیز. از اینکه به من سر زدین ممنون. متن واقعا زیبایی بود
شمیم عشق آپ شد . خوشحال میشم تشریف بیارید
یا حق
سلام عزیزم
ممنونم که به من سر زدی.
آه ،چه شبها که سکوت فراق
از پشت پرده های سیاه عیان می شد
چشم ستاره شد و نور ماه
درهم شد و محو شد و نهان می شد
اگر با تبادل لینک موافقی لینک من رو بذار توی وبلاگت
سلام خوبی؟ وب زیبایی داری. پیش منم بیا.منتظرم. یا حق
سلام! یعنی برگشتی؟؟؟!
دیگه نگیم سلام سفر کرده؟؟؟!!!
مرسی عزیزم...
داش رامین
چون میشناسمت میگم
اینو همش حرفه
واسه احساساته پاکت ارزش قائلم
اما داری آیندت را خراب می کنی
اونی که می خواستی فقط یه وسیله بود برای طی سفر زندگی
حالا اگه نشد دیگه نشده
زندگی یعنی همین
من خودم این دوره ها رو سپری کردم
نگذار احساساتت زندگیت را خراب کنه
آخر کار همیشه عقله
عشق تو هم عشق نیست به خدا راست می گم
عشق مثه ساعت شنی همین جوری که قلبت را پر می کنه مغزت را خالی می کنه
مخصوصا اگه ....
اصلا بی خیال
خودت می دونی
شرمنده این جوری نظر دادم
سلام...جذاب بود ..و تفکر بر انگیز..
مرسی که سر زدی
منتظر اپ بعدیتم
دروووووووووووووووووووووووووود.با تاخیر.من را ببخش.متن را خوندم.آفرین زیبا بود.فعلا...
سلام....ممنونم از حضور دلگرم کننده توی وب خودت...مرسید.....رفتنی میره....تاتا
سلام و عرض ادب و تشکر از حضورت در جشنمون ...... خداییش بگم قلم توانایی داری ولی حیف نیست از امید از پرواز از بوی گل یاس از ...... نمینویسی؟ یاالله دست به قلم شو ... حالا که عینه فوتبالیست های بازنشسته کفشاتو اویزون کردی ( این خیلی خوبه یعنی به کمال رسیدی ) از خاطراتت بگو از عشقت بنویس .... اونقدر بنویس و دل نوشته های خودتو بخون تا به ارامش برسی .... باور کن من امتحان کردم جواب داده ..... مجددا از حضورت در کلبه ی حقیر تشکر میکنم و برایت بهترین های زندگی رو ارزو میکنم ...... عزت زیاد / سرفراز باشید
سلام
از اینکه به من سر زدی ممنون خوشحال می شم تبادل لینک داشته باشیم. من دو تا وبلاگ دارم یکی اونی که سر زدی یکی هم همین که نوشتم
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.
سلام.
نمی خوام حرف تکراری بزنم. منتظرم.
سلام دوباره به سفر کرده!
نظری که برای زیاد شدن ببیننده باشه به درد کی میخوره؟؟
سفرت به سلامت! از قشنگی راه بگو!
سلام
نمیدونم منظورتون چیه ! اما نظری که بنده تو وبلاگ شما دادم در جواب سوال قبلی شما بود :
(سلام! یعنی برگشتی؟؟؟!
دیگه نگیم سلام سفر کرده؟؟؟!!! )
که باید تو بلاگ خودم جواب میدادم و از این بابت معذرت میخوام !
در ضمن بنده نه عارفم ..... نه زاهد نه عالم ..... هیچی نیستم که بخوام از قشنگی راه بگم ! حرفایی هم که اینجا مینویسم حرفای دل خودمه ! منظور دیگه ای از نوشتنش ندارم !
دم شما گرم واقعا ممنون که تذکر دادید ....
سلام...
مرسی که سر زدی ...!!!
>>>تنها ترین تنها<<<
کودک تنها همیشه درون ماست.
ای کاش اشک هایش جاری می شد و با حرکتش زشتی ها را می شست.
به نام او که هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
عشق را می یابی
اگر از سر کوی دگرها
بی تفاوت
دل را به سر کوی عشاق بری
کوی عشق کوی پر دردیست
ای عاشق !
سلام . ممنونم از حضور گرمتون توی وبلاگم . خیلی خوشحالم کردین . منتظر حضور دوباره تون هستم . موفق باشید
عمر دو روزه , نذار بسوزه
یه کاری نکن دلت چشمشو به در بدوزه
گریه رو بس کن , حالو روزتو عوض کن
اسب سیاه قصتو تازه نفس کن
تا وقتی نبض قلبتو میخونه آواز
بدون که میشه هر تمومی بشه آغاز
نگو دیگه نمیشه , نگو زده به ریشه
واسه ساختن از نو فرصتی هست همیشه
نگو از ما گذشته , نگو راهی نمونده
نگو برای راه تاریکم ماهی نمونده
دوست گرامی با درودی گرم..........................***
دل نوشته ای زیبا بود آفرین
یک جورائی درد زمانه ما را عریان کرد
برایت آرزوی تندرستی و موفقیت روزافزون دارم
آقای سفرکرده سلام و تشکر از پیامت. بلی همین شاعره را چند روز پیش شوهر پلیدش قتل کرد.
وبلاگ من این نیست. این وبلاگ چرکنویس است. بیا در وبلاگ اصلی ام که آدرسش را درج کرده ام. موفق باشید
سلام اقا یا خانم محترم. مرسی که به وبلاک من سر زدی. وبلاک زیبایی داری موفق باشی . بازم سر خواهم زد
سلام
جالب بود
موفق باشی
ماه تنها
آن سفر کرده که ...
همه چیز از آنجائی شروع میشود که تمام میشود ....
مدت طولانی است که وبلاگ مینوسم ...چون با این رسانه توانسته ام با فرهیخته ترین و دانا ترین آدمها ارتباط برقرار کنم و خودم باشم ..خود واقعی ...آنچه که میخواهم واقعا باشم ...من ژولیس سزار امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی هستم تا همین امروز در بلاگفا مینوشتم و در آنجا دوستان و همراهان خوبی دارم . امروز خیلی اتفاقی گذرم به این سرزمین افتاد و تصمیم گرفتم بعد از این در این جغرافیا زندگی کنم و نفس بکشم ...مشتاق و ذوق زده ام اینکه در اینجا چه کسانی را خواهم شناخت و دوستان چه کسانی خواهم بود ...بنا براین از شما دعوت میکنم تا به سرزمینم بیائید ...مرا ورق بزنید و اگر مایل بودید نوشته های قبلی ام را در بلاگفا بخوانید ...من نیز بعد از این بارها مهمان شما خواهم بود و با دنیای خوبتان رنگ آسمان دلم را آبی تر خواهم کرد ...
من منتظرم ...چشم به راه شمایم تا با کلمات جادوئی و جملات مواج و دل انگیزتان مرا میزبان چشمها و دل مهربان خود باشید ...همیشه عاشق و دلتان مملو از نگاه معشوق و دستانتان در دستهای گرم عشق باد ...
ژولیس سزار
امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی
یه جاهایی دستمال ها هم براش اشک ریختن ....
نوشته هات از قبل بهتر شده.موفق باشی
*همه چیز از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادته*
سلام ... وبلاگ زیبایی داری و زیبا هم می نویسی ... اگه دوست داشتی به هم سر بزن... موفق باشی..
وبلاگ قشنگی داری . باز هم به من سر بزن
متنه باحالی بود و مثل یکی از خاطره هام بود منتهی با این تفاوت که شرایط من سخت تر بود
در کل لذت بردیم خیلی باحال بود