شب تولد من
پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...شب تولد من
پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...درباره من
پیوندها
- فصل شدید دلدادگی(وبلاگ همسرم)
- تنها برای تو می نویسم
- زیر سایه عشق تو
- آواز ماه
- بوی بارون
- رز سفید
- ذهن زیبا
- الهه آتش
- مترسک
- رز صحرا
- گلدونه
- تلخی
- بستنی
- این سفر ....
- یک دوست
- شبنم عشق
- خانم مهندس
- صدای سکوت
- پنجره تنهایی
- اوج عمیق
- عشق یا هوس
- دغدغه های باران
- تک و تنها زیر بارون
- گفتگوهای تنهایی
- شبهای تنهایی من
- کبوتری به دنبال معشوق
- کدامین واژه را، فریاد باید کرد
- یادداشتهای یک غریبه
- یه دنیا آرزو برای تو
- داستان یک خواب
- پسر شمالی
- بانوی سیب
- دفتر عشق
- نادونی
- ونداد
- دل آرام
- آرام دل ....
- و اما...
- حرم دل
- عمو هندونه
- بهشت جهنمی
- پرنده ...
- با دست های عاشقت ....
- زمزمه های دلتنگی
- شعر ناتمام
- هر نفس با او
- آسمان آبی
- آرزوی بارانی(محمد عالی پور)
- کلبه عشق من و تو
- هستم اگر میروم
- دختران آفتاب
- آرزوی بارانی
- نسیم
- دختر تنهایی
- سکوت پر غوغا
- زنگ آخر
- روزهای سالومه
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- آبان 1402 1
- اردیبهشت 1402 1
- آبان 1399 1
- آبان 1398 1
- مرداد 1398 1
- آبان 1397 1
- مرداد 1397 1
- خرداد 1397 1
- اردیبهشت 1397 1
- فروردین 1397 1
- اسفند 1396 1
- دی 1396 2
- آذر 1396 1
- آبان 1396 1
- مرداد 1396 1
- فروردین 1396 1
- مرداد 1395 1
- فروردین 1395 1
- مرداد 1394 1
- اردیبهشت 1394 1
- فروردین 1394 1
- آبان 1393 1
- مرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 1
- فروردین 1393 1
- مرداد 1392 1
- تیر 1392 1
- اردیبهشت 1392 1
- فروردین 1392 1
- آبان 1391 1
- مرداد 1391 1
- خرداد 1391 1
- اردیبهشت 1391 1
- فروردین 1391 1
- اسفند 1390 1
- بهمن 1390 1
- دی 1390 1
- آذر 1390 2
- شهریور 1390 1
- مرداد 1390 1
- خرداد 1390 1
- اردیبهشت 1390 1
- فروردین 1390 1
- بهمن 1389 1
- مرداد 1389 1
- اردیبهشت 1389 1
- فروردین 1389 1
- آذر 1388 1
- مرداد 1388 1
- تیر 1388 1
- فروردین 1388 2
- اسفند 1387 1
- آذر 1387 1
- شهریور 1387 1
- مرداد 1387 2
- اردیبهشت 1387 2
- فروردین 1387 2
- بهمن 1386 1
- دی 1386 1
- آذر 1386 1
- شهریور 1386 2
- مرداد 1386 1
- تیر 1386 2
- اردیبهشت 1386 1
- اسفند 1385 1
- دی 1385 2
- آبان 1385 1
- مهر 1385 1
- مرداد 1385 1
- خرداد 1385 1
- اردیبهشت 1385 1
- فروردین 1385 2
- اسفند 1384 2
- بهمن 1384 2
- دی 1384 2
- آذر 1384 2
- آبان 1384 7
- مهر 1384 8
- شهریور 1384 9
- مرداد 1384 4
هو
دیوارها هم مرا به سخره میگیرند اما من با تو... خدایم ... حرف ها داشتم ... دیوارها میخندند و من ... خون می گریم ... آن سو تر نگاهی منتظر، چشم بر قدم های استوار و شکسته من دوخته...آن طرف عزیزی هست شاید مثل من ، به حتم بالاتر ...
این روزها گویا آسمان خراب شده ... بی پرده می گریم ... تلخ گونه میخندم ... از پشت کتابهای ریاضی و دیفرانسیل .. که هر کدام مرا از احساس با تو بودن خالی میکنند به آینده ای روشن عاشقانه چشم دوخته ام ... نمیدانم عزیزم ... کدام روز... کدام دل از آنچه میان من و توست خواهد نوشت ...
نمیدانم شاید از فرمول های عجیب و غریب این دیفرنسیل بتوان به خدا رسید ... !!
خلاصه شب های امتحان در و دیوارها هم خالی و سرد میشوند ...
به طلب علم آمده بودیم ! گویا چند روزی دیگر با مغزی از تهی سرشار روانه بازارمان میکنند !!
مثلا "مهندس"
گویا استاد ریاضی خدا و احساس را در فرمول های مشتق جا گذاشته است ... !
شاید ما نمی فهمیم ، بیچاره استاد .. نمیداند مثلثات کجای زندگیست ... حتی نمیداند زندگی را با مثلثات نمیشود آموخت ... ! بیچاره من که نمیدانم خدا کجاست ...!
انتگرال مهربانی ؟ اصلا میشود از مهر انتگرال گرفت ؟ از پیوستگی دل چطور ؟ از بی نهایت عشق ... از خدای احساس ... از قطرات باران ... از من .... سفر... از مسافر ؟
ولی میشود از خودت چند خطی به دل نوشت ... چند خطی هم از من بنویس نازنینم که سخت بی تابم ...
امشب هم ذهنم مثل همیشه از هزاران سوال بی جواب لبریز است ....
بگذریم ...
دوباره غروب میشود
دوباره سکوت میشوم
دوباره شکسته و غریب
با تو غرور میشوم
- سلام دوستان مهربون ... نیستم ببخشید ... امتحانا بالاخره تموم شد ... یکی دو هفته دیگه هم نتایج میاد ... نمیدونم چی میشه ... خیلی دلم گرفته ... دعا کنید ... واسه خودتون که خدا روبالا سرتون دارید ... نمیدونم شماها هم عزیز دارید یا نه ... واسه عزیزترین هاتون دعا کنید ... یه دعایی هم در حق ما ... شاید یه روزی آدم شدیم ...
خب ... ممنون از همتون
التماس دعا
23/4/85
12 شب
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
سلام. خوبی؟
آقا خیلی دمت گرم. ما رو به کل فراموش کردی؟
راستی نوشته ات خیلی با حال بود.
یا حق
سلام. بار اولمه که می ام. چیزی نمی گم جز صفحه ی زیبایی که جلوم باز شد و نوشته بود: هو
سلام ..
ممنونم از اینکه بهم سر زدی ...
شما هم بسیار زیبا می نویسی ..
موفق وشاد باشی ..
در پناه حق
سلام
به هر سو که رو کنید خدا هست
به نظر من حتی از تو ریاضیات هم میشه به خدارسید!
موفق باشی
سلام
قبل از اینکه مطلبت رو بخونم لازمه به نکته ای اشاره کنم دوست من !
با توجه با اینکه بنده به طراحی وبلاگها زیاد توجه می کنم و این بدلیل تجربه اندکیه که دارم ) در طراحی وبلاگ( تا بحال دیدم که دو یا سه بار این قالب رو تغییر دادید .
حقیقتش در خصوص قالب قبل می خواستم نظرمو بنویسم اما صبر کردم .
این قالب به هیچ وجه دارای کنتراس خوبی نیست و اگر رک بخوام بگم بسیار ضعیفه. بنده برای شما و نوشته های زیبا شما ارزش قائل هستم . برای همین اگر خواستید می تونید روی کمک من برای طراحی این صفحه حساب کنید . همین الان هم چیزی در ذهنم دارم که اگر مایل بودید تقدیم می کنم.
متن را آف می خوانم .
تا سلام...
سلام
یه نظری یه گوشه چشمی هم به مل داشته باش . منتظرتم
سلام....مرسی...خیلی زیاد...که هنوز به یادمی...کوتاهی منم بخشیدی...
خب اقای مهندس شدین یا نه؟!!!!
مهم این امتحان و اسمش نیست مهم اینه که همیشه هر جا هستیم انسان باشیم...خیلی بد شدیم....ادما....
شما هم که ایشالا ........فقط شیرینیش یادت نره
مثل همیشه هم قشنگ نوشته بودی
سلام.
تو دنیا ۲ دسته آدم هست
یه دسته که میان تا آدم کنن
یه دسته هم که می خوان آدم بشن
اما اگه دقت کنی می بینی آخرش هیچ کدوم به جایی نمی رسن!
اما برات دعا می کنم
پرنده هم آپدیت شد...
.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.
شرمنده از خود نیستم گر چون مسیحا
آن جا که فریاد از جگر باید کشیدن
من از صبوری بر جگر دندان فشردم
.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.;’;.
با یه شاخه گل سرخ منتظرتم
پر پروازم باش
موفق باشی…
<--- P /^ R /^ N || ) E ||-||---->
من تو را از همین فرمول های مشتق و انتگرال دارم...! آنجا که خدا و احساس را در تلاش و همت تو دیدم
آنجا که دیدم نمیگذاری فرمول ها مرا از تو بگیرند... "آنجا که برایم ثابت شد برای تو فرمول ها آخر خط نیستند..." آنجا که دانستم همیشه جوانه میزنی... همیشه سبز... همیشه بهار
برایم مهم نیست استاد چگونه خدا و احساس را در برگ نوشته هایت ثابت می کند... مهم این است که خدا برایم استاد و امتحان را در تو مفهوم کرد... و تو برایم زیباترین ها را...
خدا ما را امتحان کرد... من به عشق تو و تو به مهر خدا سربلند شدیم...
دست مرا هم بگیر... تا تو باشی خدا با من است...!
سلام
ایول خیلی عالیه فکر نمی کردم اهل دل باشی موفق باشی
سلام
وبلاگت پر از زیبایی و سادگیه
از اشنایی باهات خوشحالم
تبادل لینک؟
اپم
منتظر
سلام
به نظر من مثلث زندگی و انتگرال دوستی خیلی بهتر از حد گرفتن از دنیا و جبر زمانه ست !
دست هایت رو مثل منحنی تانژانت رو به آسمان بگیر
از خدا بخواه بحق ولی خدا
از مهربانی شاید نشه انتگرال گرفت ما از زندگی می شه فاکتور گرفت
سلام رامین جون . ممنون که هنوز منو از یادت نبردی و به یادمی. کوتاهی یا به قول خودت بی وفایی منو ببخش. وبلاگت خیلی باهاله و پاتوق ادمای اهل دل مثل خودت. هر جا هستی موفق باشی و سلامت. در پناه حق
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله
موفق و موید باشی التماس دعا ۲۵ ماه شوال یادمان نرود
خدا نگهدار
عجب فرسوده دیواریست دنیا
ناراحت مسخره بازیاش نباش....چیزی نمونده جرزاش از هم باز شه و فرو بریزه...
ایشالا موفق باشی..داداشم هم تو وضعیت تو ا مید.نم چی میکشی....
قلم قشنگی داری به من سر بزن
سلام من اولین بارم که امدم اینجا بد نیست . امیدوارم بهتر شه منم اشهقه نوشتنم.بای