..پشت تردید این ثانیه ها...زخم ها و درد های این آدم ها،چشم های کودکی که انگار غم دارد به روی یک دنیا تازگی گشوده میشود...دنیایی که سخت میتوان شناخت فرق میان آدم ها و آدمک هایش را..کودک من سلام..!دست هایم گره خورده،به تو تعظیم میکنم..من همانم که در خواب میدیدی و گاه در رویاهای کودکانه ات...سلام..!من آمده ام غم غریب چشمانت را سخت باور کنم و ترانه ی زیبای قلب پاکت را به یگانه معبود خویش تقدیم کنم..و اما..تاب ندارم که بگویم:من خود نیز کودکم..ساده تر از تو..روزی تو بر آستان آبی من قدم میگذاری و لبخند میزنی به عشق و آرام میگیری در آغوش من و من در جاده ای خیس،برای وصال رویاهای تو هستی ام را میگذارم..من اشک های عاشقانه ی تو را می ستایم...من عبور شبانه ی تو را در آسمان،می بینم...شانه به شانه ی تو می آیم..و میدانم مقصد تو به کدام سو جاریست..جاری لحظات بارانی من..؟منتی بر من گذار..مرا به خاطر بسپار که سخت شیفته و دلداده ی تو ام...
* تولدت مبارک *
پینوشت: و زایش سبز این بهار..و تمام میشود این روزهای طوفانی..معشوق من.."دوستت دارم"
من بودم و خدایم... فرشته ها نام مقدس تو را زمزمه کردند... چشم هایم باریدند... خدا چشم هایم را بوسید و مرا راهی زمین کرد... و من آمدم... آمدم تا روزگاری تقدیر زیبایم ما را به یکدگر هدیه کند... و به فال نیک میگیرم یکی از زیباترین اتفاقات تقدیرم را... اینکه یک روز بعد از زادروز تولدم پیوند مقدس و آسمانیمان را با تمام ستاره های آسمان به هلهله نشستیم... پس این سالروز زیبا را نیز به آستان پاک حضورت تبریک میگویم...
گمشده ی یافت شده ام! فرشته ی زمینی ام... هر روز که در این عشق میگذرد بیشتر از پیش عاشقم و خدا را برای داشتنت شاکر...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
┊ ┊┊ ┊┊ ✿
┊ ┊┊ ✿✿
┊ ┊┊
┊ ✿✿.•*..*•. .♥.•*..*•. .♥
.•*..*•. .♥.•*..*•. .♥
.•*..*•. .♥.•*..*•. .♥
.•*..*•. .♥
(`'•.¸* *¸.•*..*•. .♥.•'´)
.•.•. .♥
?
...°سلام دوست خوبم
....O
.......°.•*..*•. .♥
................. ♥
.............. ♥
............. ♥ نوروزت مبارک
.............o....o°o♥
.................O....°♥
............o°°O.....o♥
...........O..........O♥
............° o o o O♥ بروزم .
......................? ♥
...................? ♥
...............? ♥
...........? ♥
........? ♥
....? ♥منتظر حظور گرمت هستم
.? ♥
*?´¨) ♥
¸.-´¸.-?´¨) ¸.-?¨) ♥
سلام
سال نو و همچنین شروع زندگی مشترک شما را تبریک عرض نموده و برایتان از ایزد منان آرزوی شادکامی و عاقبت بخیری را خواستارم.
لطفا به ویلاگ متخصصان خراسان جنوبی هم سر بزنید.
یا حق
تولدت مبارک باشه سمانه خانوم
ضمناْ چرا دیگه نمینویسی؟
سلام دوست عزیز .واقعا زیبا بود خیلییی دلنشین و دلچسب.من خیلی لذت بردم.کاش میشد از روش کپی کنم واسه دفتر خاطراتم البته با نام شما
خونه ی شمام زیباست
علیک سلام
فعلا همین..
خانوم سمانه اسحاقی؟؟
گوشام درست شنید..؟؟چشمام درست دید؟؟
پس از همین جا می گم سلام همشهری ...سلام آشنا
ببین دنیا مون چقدر کوچیکه
تولدتون هم مبارک
در پایان:سعیده آقائی هستم
مرسی که اومدی
بازم ازین کارا بکن
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’......
,•’``’•,•’``’•,.
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•......’
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
آپم
سلام آقا رامین.
من چند باری به وبلاگتون امدم اونم به خاطر متنا و آهنگ زیباتون واقعا قشنگن.حالا این متنا از خودتونه؟
این آهنگم خیلی زیباست خیلی آرامش بخش .بعضی اوقات فقط وبتونو وا می کنم که آهنگتونو بشنوم.
سلام با عرض پوزش من کد آهنگ وبلاگتونو می خواستم.
بر لب خاطره های مبهم
لبخندی... نگاهی... عشقی... پیدا می شود
و آن لحظه همان لحظه ی میلاد من است!!!
قلم در شعر بی مقدار من فریاد خواهد شد
غزلهای درونم یک به یک آزاد خواهد شد
نمی دانی چه بر قلبم گذشته بی تو این شعرم ...
گواه آنچه بی شک اتفاق افتاد خواهد شد
تپیدن های ناهنگام نبضم روز و شب آخر
در آماج خیالت تشنه ی فولاد خواهد شد///مشتاق دیدار - م- شوریده
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه می رسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی . . .
آرزو دارم جوانه زدن هر برگ بهاری آمینی باشد برای آرزئهای قشنگتان...
من از تمامیت ارضی یک عشق سخن می گفتم .
بر فراز ویرانه های قلبم .
ویرانه هایی حاصل تهاجم ناگهانی چشمانت !
و چه کودکانه گفتم :
شهر در امن و امان است
درود بر شما
خوشحال میشم بیشتر آشنا بشیم
شایدم باشم شایدم نه.....
ولی برای دوستی همیشه آماده ام
سلام
منتظر نگاهتونم دوست بزرگوار من..
سلام اقا رامین من هم تبریک میگم تو رو قرآن به خانومتون بگید به وبلاگش برگرده و بنویسه پای مرگ و زندگی یه ادم درمیونه تو رو قران بگید که در وبلاگ فصل شدید دلدادگی بنویسه ....بعدا جریانش رو واستون تعریف میکنم فقط شما رو به این ایام فاطمیه قسم بگید بنویسه ..تا من از مرگ نجات پیدا کنم
پاسخ به نظر قبلی:
راستش نمیدونم چی بگم! مساله ی نوشتن یا ننوشتن من چه ربطی به فرمایش شما داره؟
اولا عذر میخوام که دیر کامنتتون رو دیدم.
ثانیا بر حسب اتفاق من خودم هم قصد دارم در طی هفته ی جاری دوباره وبلاگم رو باز کنم
فقط ممنون میشم بفرمایید چرا این مساله اینقدر براتون مهم شده؟
به هر صورت من منتظر یه اتفاق خاص بودم که اگر حادث شد وبلاگم رو دوباره باز کنم. و اون اتفاق دو روز پیش افتاد...
زیبا بود .
آرام باشید و مصمم .
دوباره همون حس های قشنگ... که حتما وبلاگت رو از روی لینکی که تو وبلاگ خودم هست باز کنم!
دوباره قلم بر مجازی نوشت هایم کشیده ام... دوباره از تو نوشته ام...
سلام آقا رامین ممنون به خاطر همه چیز ...وقتی که دیدم همسرتون وبلاگش رو به روز کرده سر سجاده اشک ریختم و سجده کردم بعد...کسی کنارم نبود این اشکها رو محو کنه و من با همون چادر نمار سفبد اشکها رو از رو صورتم پاک کردم..ممنون به خاطر بارش دوباره ی احساس همسرتون...
تقدیم به سمانه ی عزیزم که عطر نفسهایش مرا مسافر خاطرات دلدادگی عزیزم میکند
امشب دو دست خالی ام از خویش بیزارند
وقتی ،دو چشم خیس من،تا صبح بیدارند
در حسرت آرامشی شیرین دلم پوسید
این بغض ها افسوس،در تکرارو تکرارند
می خواهم از این قفل ِ خاموشی رها گردم
اما ببین! قفلی پس از قفلی! چه بسیارند!
یک شب تمام ِ عشق را ،در چهره ات دیدم
فردا تمام عکس هایت ،روی دیوارند
وقتی گلاب ِ چشم هایم،صورتم را شست
فهمیدی این لبخندها،از روی اجبارند!
من بودم و،دنیایی از دلتنگی وفریاد
می میرم،اما،چشم هایم خواب وبیدارند!!
سلام
به ما سر نمی زنید ؟؟؟
کاش من و همسرم همانند شما و همسرتان باران زده شویم
وبتون خیلی آرام بخشه............
احساس آرامش خاصی بهم دست میده........
این آهنگتون هم که ............
وبلاگ جالبیه به من هم سر بزنید
سلام من رویا هستم خوشحال شدم که اسم وبم شما رو جذب کرد راستی فقط اسم وبم خوب بود مطالبش خوب نبود هان؟ بازم به ما سر بزنید