شبی دیدم کنار بوستانی
فتاده یک نی از دست شبانی
نشستم با تانی در کنارش
گرفتم از رخش گرد و غبارش
بنال ای نی که دنیا را بقا نیست
چو آرامش در این دار فنا نیست
بنال ای نی نماند جاودانه
به جز عشق و نوای عاشقانه
بنال ای نی که یار دلربا رفت
نمیدانم که از پیشم کجا رفت
بنال ای نی چو لغزد عکس مهتاب
به روی صفحه لغزنده آب
بنال ای نی که بر دل افکند شور
نوای ناشناس مرغی از دور
بنال ای نی که آوای شباهنگ
زند بر قلب زار عاشقان چنگ
میان شاخه های بید مجنون
ز بس نالد ز منقارش چکد خون
نسیم باغ با عطر اقاقی
همی گوید که دنیا نیست باقی
بنال ای نی که این دنیا سراب است
بنای زندگانیها بر آب است
که میگوید در این باره سخنها
نسیم رهگذز با نارونها .....
بنال ای نی چو آید بوی نرگس
به خوبی عطر او را میکنم حس
همه بی روح و بی ایمان و مرده
بدین دنیای فانی دل سپرده
بیا ای یار انسانهای خسته
تسلی بخش دلهای شکسته
بیا خود چاره بیچارگان باش
فروغ کلبه آوارگان باش
و دلم گرفته است و هوای دل طوفانی است ......
سلام ممنون که سر زدی این هم از روز تولد من
آرزو مند رخ شاه چو ماهم حافظ همتی تا به سلامت باز آید
سلام. از اظهار لطفت در میخانه عشق ممنون . بازم به ما سر بزن .
راستی ...وبلاگت هم خیلی قشنگه . دوست داشتی لینک من رو هم بزن . یا حق.
سلام.من آپ کردم. منتظرتون هستم.
یا حق
به یاد روز های خوش سرمستی...
بنال ای نی به لحن نای داوود که هر نالیدنش ذکر خدا بود...
همیشه به یادت هستم...
خداحافظ