شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

 
سلام آسمانی سلام یاس رازقی
کنار پنجره ای که همیشه روی آسمون آبی بازه نشستی نم نم بارون و عطر رازقی هم از نزدیک  به مشامت که میرسه تازه می فهمی کجای زندگی هستی !!!
بوی خدا از کدوم طرف میاد ؟ عطر یاس رازقی رو دنبال کن !! بوی مردونگی میده !! اونم توی دنیایی  که کم کم آدماش داره یادشون میره خونه مهربونی کجاست!!
نمیدونم چه جوریه که ما آدما همیشه دوست داریم بدونیم کجای زندگی دیگرونیم !
 هنوز خودمونم نشناختیم و آدم نشده دنبال آدم کردن آدمک ها هستیم !!
 از جمادی مردم و نامی شدم       مردم از نامی و ....
شده یه شب که ماه بالاست مهتابی و آبی پنجره دلتو باز کنی بذاری یه کم از نورش دلتو  روشن کنه؟ چقدر بخشندست مهربونو زلال !
 راستی یادم نبود که از این برجک های بلند دیگه ماه هم پیدا نیست چه برسه به احساس !!!
 غروب خورشیدم خیلی واسه اونایی که هنوز خودشونو گم نکردن زیباست !
 به غروب که نگاه میکنی هیچ فکر کردی که غروب زشتی های خودمون کی می خواد برسه ؟
عجب صبری خدا داره !!
در جوانی کن نثار دوست جان .
دلتون دریا و یا علی

مدت زیادی از تولد برادر ساکی کوچولو نگذشته بود . ساکی مدام اصرار می کرد به پدر و مادرش که با نوزاد جدید تنهایش بگذارند .

پدر و مادر می ترسیدند ساکی هم مثل بیشتر بچه های چهار پنج ساله به برادرش حسودی کند و بخواهد به او آسیبی برساند . این بود که جوابشان همیشه نه بود . اما در رفتار ساکی هیچ نشانی از حسادت دیده نمی شد ، با نوزاد مهربان بود و اصرارش هم برای تنها ماندن با او روز به روز بیشتر می شد ،‌ بالاخره پدر و مادرش تصمیم گرفتند موافقت کنند .

ساکی با خوشحالی به اتاق نوزاد رفت و در را پشت سرش بست . امالای در باز مانده بود و پدر و مادر کنجکاوش می توانستند مخفیانه نگاه کنند و بشنوند . آنها ساکی کوچولو را دیدند که آهسته به طرف برادر کوچکترش رفت. صورتش را روی صورت او گذاشت و به آرامی گفت : نی نی کوچولو ، به من بگو خدا چه جوریه ؟ من داره یادم میره !!!

امون از این دل !!!
چی کردیم که دیگه خدا  تو دلمون مهمون نمیشه ؟؟
الهی دریاب

           سلام بر مردی و مردانگی سلام بر استواری و جاودانگی 
                            سلام بر مولای عشق علی(ع)

آهای اونایی که هر وقت خاطر دلتون تنها میشد زیر لب میگفتید یا علی
آهای دلای عاشق علی امشب شب علی است .
از بچگی تو گوشمون خوندند هر موقع خواستی قد می بر داری بعد از بسم الله بگو یا علی
حالا میگیم :
                           یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

  بسم الله الرحمن الرحیم
         
بشنواز نی چون حکایت می کند        از جدایی ها شکایت می کند 
                  کز نیستان تا مرا ببریده اند         از نفیرم مرد و زن نالیده اند 

سلام به همه آنهایی که دلهاشان به طراوت عشق الهی زنده مانده است .
و سلام به دلهای منتظر...

راستشو بگم اهل وبلاگ نوشتن نبودم . این بلاگ رو هم به خاطر یه عزیزی شروع کردم .

منتظر نظرات زیبا و انتقاد های گرم همتون هستم .
دلتون دریا ...
              یا علی