شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

 میلاد حضرت رضا (ع) را خدمت همه دوستان تبریک میگم.معذرت میخوام دیر آپ کردم و ممنون از همتون .....

 

آبی و یاس و سپید

زرد و بی رنگ و سیاه

رنگ آن رازقی باغچه مان

راستی میدانی ؟

عاشق یاسم من

یاس رازقی همه احساس من است

گرچه زرد است ولی

آبی می آید به نظر

رنگ دریا آبی است

دل خود دریا کن

دست سبزت را باز

برسان تا لب حوض

به دلت نیت دریاها کن

آب پاکی به صورت برسان

تا که از خواب سیه برخیزی

من هم اینجا میگویم حرف یک عاشق لیک

آسمانها آبی است

نفس صبح صداقت آبی است

 

شاد باشید ....

دو چشم و یک نگاه ...... عالم ودست ها همه بر فراز آسمان دراز .....دل و هزار دل مانده در طپش های مانی روزگار و چشم های خشکیده از درد و یک دنیا اندیشه های کهنه و غریب و سراسر خاطره و واژه های خاکستری من که همیشه خسته و سرگردانند ......

و دسته دسته آدم ها می آیند و وحشت روزگار من از بیماری دل هایی است که هر دسته را زیر یک حرمت آبی و سرخ به نام (بسم الله ) .....عشق .....وحشیانه رنگ میکنند و چون رنگ این تعلق پذیرفت شاید به ابد باران زندگی هم این شقاوت را نتواند شست ......

آدم ها را باز میبینی پروانه وار و دیوانه و در حیرت یک حقیقت سبز مانده اند بس وحشتناک و همه بهت زده یک احساس اند و میگردند به دور همان شعر زیبای هستی همان شمع پر سوز و گداز عالم و خود نمیدانند و غافل ......!

شاید هم مثل من هر روز به سایه ای چنگ میزنند و آخر در پیچ و خم زندگی به گل میمانند و پیش نمیروند ......

و من حیران مانده ام و چشم ها دوخته به رویایی عجیب که اندیشه را نکبت بار اسیر کرده و زیباترین اشتباه من زشت ترین روزها را برایم رقم میزند .......

و روزی عکاس دل خواهم شد و به شکار صحنه هایی میروم بس عجیب .....

این بارهم تکرار کنان باخود میگویم من هیچ نمیدانم .....

نمیدانم ......دست بردار .....باید رفت .... سفر را آغاز کرد ......

بسم ا... سلام !