شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

سال به سال را در دنیای پر از آشوب خود پرسه میزنم تا روز تولد تو بیاید و بتوانم تو را عمیقا شاد کنم...تو را غرق شور عشق کنم و امروز همان روز است...نمیدانم چرا همیشه دلم برایت تنگ است دختر فروردینی من...سخت است کنار کسی باشی که همه دنیای تو هست و تو باز دلت برایش تنگ‌ می شود...عشق است دیگر...خدا میداند با من چه کرده است...خدا میداند...

پینوشت: برای من همه ی دنیا یک طرف است و لبخند تو در طرفی دیگر و من عاشق این طرف دیگرم...

تولدت مبارک عزیزم