شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

شب تولد من

پشت پلک هایم که روشن می شود تا تو تنها چند شقایق فاصله است...

نگاهی به آسمان ... شانه به شانه عشق... دست در دستان انتظار... استواری وتردید... خستگی... امید... و قلبی که برای تو در حال طپیدن است... واندوه این فاصله ها که عاقبت مرا خواهد کشت...خنده های پنهانی... بوسه های روحانی...

آغوش پاک عشق ...

دلدارم میخندد...

 

پ: از عزیزترینم به خاطرقالب زیبای وبلاگ عاشقانه تشکرمیکنم.